نبودی ببینی...

   ما اهل انقلابیم بگذار عدو بداند ،
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...

 خانمــا ! خیلی وقته وقتتون تموم شده پا شید دیگه ....

دیـــــگه برگه ها گرفته نمیشه متاسفم ....فقــــط تا یک دقیقه دیگه !( تنزیل العالم بالحکم منزله المنکر فیوکد به الخبر وجــــــــوبا! بالاشارت اللحن و ترفیع الصوت!)

منم راه می افتم سمت جایگاه تحویل برگه مثلا! باز اون وسطا برگه رو میچسبونم بـــه دیوار ادامه ی نوشــتـــن...!

نمیفهمند که !

من یه نیـــــــــــم ساعتی فقط داشتم فکر میکردم انشا چی بنویسم !  دلیل نمیشه بلد نباشم انشا بنویسم . ارزشیابیه ما داریم؟

کلا از شروع بدم میاد . چون همیشه شروع سختمه . به من باشه همه چیزو از وسط شروع میکنم! از جایی که هیچ مقدمه ای نخواد ... 

الانم اگه بخوام وبلاگو از اول شروع کنم کلا ترجیح میدم تخته اش کنم!  

مقدم من و مقدمه ی متنو  توضیح ما کان و تفسیر  ما سیکون و ......... همه رو لطفا بیخیال شید . من از وسط شروع میکنم!

پ.ن: کلــــــــــا با این رمانایی حال میکنم که از وسط شروع میشه  

بعد کم کم ادم حالیش میشه چی به چیه....